ناشناس ( تحصیلات : سیکل ، 21 ساله )

سلام آقای دکتر من یه سوال خیلی مهم داشتم چندوقته ازدواج کردم یه بچه دارم شوهرم تاحدودی بداخلاقه زیاد خانواده براش مهم نیس مادرش بیشتزازاین به مارسیدگی میکنه چن مدته متوجه شدم که ایشون باخانم های متاهل بدکاره رابطه داره وقتی هم بهش گفتم میگه باورنکن واسه بازی دادنشون وسرگرمیه اینکارا ولی من بدجور دلم درونم شکسته به همه چی مشکوک شدم اعصابم ضعیف شده ناراحتم ازاین که به منو زندگیم اهمیت نمیده مثل یه غریبه با من رفتار میکنه حتی رابطه جنسی. اصلا اهل مشاوره نیس توروخدا کمکم کنید


مشاور (علی محمد صالحی)

عرض سلام و احترام
نکته اول اینه که همسرت باید متوجه ناراحتی تو بشه، و ناراحتی خودت رو از مسائلی که برات آزار دهنده هست رو بهش ابراز کن، مثلا بگو وقتی احساس میکنم که به من و زندگیم اهمیت نمیدی و مثل یه غریبه با من رفتار میکنی، احساس تنهایی میکنم و خیلی حالم بد میشه...، منظورم این نیست که بخاطر این مسائل باهاش دعوا یا جر وبحث کنی، بلکه منظورم اینه که این ناراحتیها رو تو دل نگه ندار، حداقل بهش بگو، اگه فایده ای داشت و تاثیری روش گذاشت که چه بهتر، اگه هم بیانش تاثیری نداشت حداقل تو با گفتنش سبک تر میشی و تو دلت روی هم نمیشه. حتی در مورد رابطه زناشویی هم بهش بگو، و بیان کن که نیاز داری، و اینکه در طول این مدت فقط چند بار رابطه داشتید، خیلی کمه و خود همین عدم رابطه، میتونه پیامدهای نامناسبی رو برای هر دوتاتون داشته باشه و ابراز و درخواست این مسئله از شوهرت هیچ اشکالی نداره خیلی هم خوبه.
در ادامه سعی کن احساس همدلی اونو برانگیزی و کاری کنی که او بیشتر تو رو درک کنه، برای اینکار بهش بگو: تو میگی که ارتباطت با اون زنا بخاطر بازی دادنشون وسرگرمیه، ولی در واقع تو داری منو با این کارات بازی میدی، تو نمیدونی برای یکی زن، این حرفها چقدر سخته و چقدر اذیت میشه که شوهرش حتی برای سرگرمی هم با زنای دیگه ارتباط داشته باشه، برای اینکه تو منو بهتر درک کنی و بفهمی چی میگم، تو خودت رو بذار جای من، چه حسی پیدا میکنی..؟، یا به بیان دیگه، اگه خدای ناکرده من با مردای نامحرم برای سرگرمی یا بازی دادنشون رابطه داشته باشم تو چه حسی نسبت به من پیدا میکنی؟؟؟، دقیقا بگو چه حسی پیدا میکنی؟؟ وقتی هم تو با زنای دیگه ارتباط برقرار میکنی، منم دقیقا همین حس رو پیدا میکنم، اگه این کارا رو ادامه بدی رابطه من و تو ممکنه دچار مشکل جدی بشه، و اگه رابطه ما دچار مشکل و تنش بشه، به بچه هم از جهت روحی فشار زیادی وارد میشه و ممکنه آسیب ببینه و دیگه قابل جبران نباشه. قدم بعدی که باید برداری اینه اجازه بدید تا شوهرت، خودش مسئولیت کارها و وظایفی که بر عهدش هست رو بپذیره، و انجام بده، و خودت یا سایر اعضا مثل مادرشوهرت، نباید وظایفی که اون باید انجام بده رو انجام بدید، وقتی شوهرت خیالش راحت باشه که اگر کوتاهیی هم کرد یا وظیفش رو هم انجام نداد، کسان دیگه ای هستند که وظیفه اونو انجام بدن، این مسئله براش عادت میشه که هیچ وقت وظایف خودش رو انجام نده، و کلاً نسبت به زندگی مشترک بی خیال بشه و بقول خودت جوری میشه که «زیاد خانواده براش مهم نیس»، به این کار اصطلاحا میگن «حمایت پنهانی»، یعنی وقتی یکی از اعضای خانواده کوتاهی میکنه، سایر اعضای خانواده به گونه ای رفتار میکنن که اون فرد خطاکار با پیامدهای رفتار خودش مواجه نمیشه و از مسئولیت اعمالش شونه خالی میکنه. و در زندگی تو، در واقع مادر شوهرت داره از پسر خودش حمایت پنهانی میکنه و چون میدونه که پسرش کوتاهی میکنه، برای اینکه میخواد زندگی پسرش و عروسش با مشکلی مواجه نشه، کوتاهی های اونو جبران میکنه و این کار اون، باعث میشه پسرش از مسئولیتش شونه خالی کنه. منظورم این نیست که بخاطر بی توجهی های اون، تو و دخترت اذیت بشید، بلکه منظورم اینه که طوری هم نباشه که شوهرت با پیامدهای کارها و رفتارش مواجه نشه، مثالا بر فرض اگه شوهرت رفت و جایی چیزی خرید و نسیه کرد، بعد مادر شوهرت رفت و بدهی اونو داد، این براش عادت میشه که بره دوباره اینکارو بکنه، یا چیزهای دیگه شبیه این، در اینجور موارد حتی اگه مادر شوهرت یا خودت پول هم دارید نباید برید بدهی اونو بدید. چون حمایت پنهانی، باعث میشه رفتارهای اشتباه شوهرت ادامه پیدا کنه و طولانی تر بشه. اما به هرحال شما هنوز دو ساله که ازدواج کردید و دو سال، زمان زیادی نیست و شما در ابتدای مسیر هستید و باید صبر و تحمل زیادی داشته باشی تا خیلی از مسائل رو یاد بگیری و بتونی همسرت رو هم بشناسی، چون گاهی سالها طول میکشه تا زن و شوهر همدیگه رو بشناسن و بتونن با کم و کاستی های همدیگه کنار بیان و زندگی آرومی داشته باشن.
موفق و صبور و خوشبخت باشی.

بیشتر بخوانید:
کلید های طلایی همسران